های!
هنو از گیت رد نشده دیدم زمین خیسه...گفتم ععععععع حجی راس گف.. امروز بارون میاد! رفتم بیرون دیدم نبابا زمین ها رو شستن.. رفتم اونور تر دیدم ع چرا زمین دون دون ه...پس ینی بارون میاد اما خیلی خیلی خسیس و نم ه نم ه.
آب خوردم و رفتم سمت ورودی کتابخونه ...دیدم ..هاه؟!!! برف میاد؟؟؟؟ چقدم درشت! هی چشمامو ریز و درشت کردم دیدم نبابا جدی برفه!
داشت سردم میشد، برگشتم ...هوم؟ اینور که بارونه... وا! باز رفتم سمت ورودی ..این بار هوا کاملا صاف بود نه برف نه بارون و یک تصویر فووووووووووووووق العاده از کوههای تهران...
دیگه نمیگم باز گه برگشتم سمت کتابخونه بارون میومد!!!
پیلاتسسسسسسسسس
دیوانه وار دارم لاغر میشم :)) البته خوردنم هم کم شده ها...نهارها یکی بود یکی نبوده...ولی لامصب بدجوری فشار میاره این پیلا...خوشم میاد با اینکه اولش گفتم چقد ورزش یواشی ه ولی آرامش خاصی داره که نمی فهمم زمان چجوری میگذره...خدا قبول کنه برا آی سی دی ال نیز ثبت نام کنم ...
روانی!
نمیدونم باز چ مرگش شد. فکر میکردم گروه ایرانی ها رو پیدا کردم ینی کلی ایرانی از لایوژورنال پیدا میکنم ها.. اما دیوانه ها همشون نوشتن متولد خارج و اینا...خدا سوسکشون کنه. چش درد گرفتم خو
کلمات کلیدی: