• وبلاگ : روزهاي پيشِ رو...
  • يادداشت : روبرو شدن با خطرات!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    راستش حتي قبل از اين که اين سؤال رو بپرسي خودم بهش فکر کرده بودم! يني تمام اين چند ماه، و نيز اين سري که ديدمت، به تغيير کردن يا نکردنت فکر کرده بودم. ببين اصلاً نمي خوام الکي تأييدت کنم، اما واقعاً حسم اينه: هميشه به اين نتيجه مي رسيدم که ترانه چقدر خودش مونده! همون قدر صاف و صميمي، همون قدر خوب. يني الآن در مقايسه با پارسال اين موقع به نظرم همون آدمي، همون قدر باهات راحتم.
    از جمله تغييراتي که بعضي دوستام بعد از ازدواج داشتن، مثلاً زبونشون نيش دار مي شد! (اين از همه رايج تره..) خاله زنک مي شدن! توي روي آدم لبخند مي زدن اما مي دونستم پشت سر آدم حرف مي زنن يا دست کم توي دلشون فکراي ناخوشايند مي کنن. به دنياي تجرد به يه ديد ديگه نگاه مي کنن و راحت توهين مي کنن. و کلي تغييرات که نمي فهمم چرا آخه!
    تو خود خود خودت موندي. لاله و فرشته هم عوض نشدن. برام خيلي باارزش ه که دوستاي خوبم تغيير نکردن. اما خب بعضي دوستاي خوب ديگم تغيير کردن.

    فقط اميدوارم زياد تحت تأثير اون مسائل قرار نگيري و يه جوري با مسائلت کنار بياي که اصل خودت رو همچنان حفظ کني :)
    پاسخ

    يوهووووووووووووووو يچي نوشتم ازم تعريف کنن يوهوووووووو خخخخخ
    سلام

    چه عنواني! روبرو شدن با خطرات! :))
    اعتراف مي کنم بسياااااار خوشحالم که عيد امسال براي سؤال «چه خبر از پايان نامه؟» جواب دارم! يني ديگه داشتم ديوونه مي شدم! :/
    خيلي زيرپوستي فخر فروختم يني؟ :پي نوچ بابا، من از تو قديمي تر بودم خو :))


    پاسخ

    اشکال نداره يو بازم کنکور شرکت ميکني و آنگاه من بهت ميخندم ...يوهاهاهاا
     <      1   2