های
ما دیروز جلسه داشتیم که قرار بود مدیرکل بخش مون بیاد ببینه خوبیم؟ گلیم؟چخبرا؟!
شیرزاد نزدیک یک ماه شهریور مرخصی گرفت برای پایان نامه ش...البته دوهفته! ولی به قول مدیر اسبق متواری (ف- الف)، "نی نیِ من درس خونده مریض شده"! و خلاصه او آنقددددر درس خواند تا مریض گشت!
بعد از وسطای مهر اومد و چون تنگی نفس گرفته بود و اینا یه روز در میون نمیومد
بعد آخر ماه به ف-الف گف من مرخصی بدون حقوق میخوام که برم دفاع کنم... مرخصی هم میگیرم که میخوام برم دنبال استادا امضا بگیرم هی هرروز نیام مرخصی بگیرم اونجوری راحت ترم...
خلاصه
و ایشون آبان را نیز نبودندی همی...
دیروز که آخرین روز مرخصی وی بودندی به خاطر جلسه گفتند بیاد حضور داشته باشه...چون تاحالا هیچ جلسه ای نه دیده و نه شنیده بود (اینو بعدها بمیفهمید چرا!!!)
از شیرین کاری های در طول جلسه ش میگذریم ...
آخر جلسه شیرزاد در حالی که پشت به مدیر و رو به مانیتورش بود... نماینده ی بچه ها(که در واقع جانشین ف-الف هست) به مدیر گفت ایشون در مورد مرخصی هاشون میخوان با شما صحبت کنن..
و اوی! درخواست مرخصی بیشتر کرد!!!!!!
گفت چون هنوز تاریخ دفاعم معلوم نشده باید برم دنبال استادا... میشه بازم یه مدت نیام؟!!!! OO
ینی این شخصیت خود خود خود خود شیرزاده! اصن مو نمیزنه هاااا
دیروز چندبار طی جلسه از دستش نزدیک بود من و فاطمه و جندتا دیگه از بچه ها ریسه بریم از خنده
مینا اگر یه روزی دنبال شخصیت خاص بودی برا تحقیق این فوق العادس!
کلمات کلیدی: