وبلاگ :
روزهاي پيشِ رو...
يادداشت :
چميدونم....خانومِ خونه
نظرات :
2
خصوصي ،
14
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ريحانه
آخ جون آآآآآآآآآآآپ! :)
کودک درونشون زنده س خب! خخخخخ
شايدم خود مامانه س! :پي مثلاً ورزش مي کنه :))
--------
يني چي مي ري درو باز کني مي بيني يکي ديگه س؟ O o
-------
بپّا نترکي :دي
نترس بابا، آرزوي چاق شدن داشتي ديگه :))
اما در کل مراقب خودتم باش، به خصوص که ديگه سر کار نمي ري و فعاليتت کم شده.
منم وقتي از 48 و بعدشم از 51 - 52 گذشتم، ديگه نفهميدم چي شد :|
برو باشگاه خب.
آخ جون ترانه ي شاه! :دي
پاسخ
بالاخره آپ!:)) بالاخره اينترنت! / آخه بعضي وقت ها اون هم بطرز وحشتناکي کودکشون زنده ميشه! بعيد نيس مامانه هم باشه ، غذا درس کردن ياد بگيرم اگه هنو تو اين خونه بودن يه بشقاب ميبرم براشون آشنا شم با خودشو کودکش!:))) / خب اصولا فقط 1 نفر بدون وقت قبلي مياد خونه ...منم به هواي اينکه حاجي اومده ميرم در و باز کنم يهو ميگم نه بذا ببينم چه شکلي اومده خونه ، که به لطف اين آيفون خارجکي ها مي فمم حاجي نيس، ... مثلا گدا بوده زنگ زده، و نمدونم چرا اينجا اين همه گدا داره!! / جيييييييييييييييييييييييييييييييغ هيييييييييييييييييييييييييچ وقت فکر نميکردم يروز به من بگن نترکي !:))) با اينکه خوشحالم قلباٌ که از 50 گذشتم ولي ترسي شفاف مرا فراگرفته است !;S / ميخوام برم ...پيلاتس پيدا نميکنم :/// ترانه ي شاه هم خودتييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي:)))) خداوندا من چي شد يهو چاق شدم خب!!