وبلاگ :
روزهاي پيشِ رو...
يادداشت :
چي بگم خبببب
نظرات :
0
خصوصي ،
25
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ريحانه
"
برا همين خيلي وقتا سر دوراهي م ...که گير بدم يه چيز گرون و بردارم يا راضي باشم و ساده رو اوکي کنم"
مي دونم ايني که مي گم توي حرف آسونه، اما به نظرم بايد يه جوري برخورد کني که فکر آينده ي خودت هم باشي، چون قرض و وام ها رو چه زماني بايد پس بده؟ وقتي که رفتيد خونه ي خودتون، و خب اين به زندگي تون فشار وارد مي کنه ديگه. البته اين خيلي خوبه که تو دستت توي جيب خودته و مي توني کمک هم بکني شايد، اما بازم به خودت ممکنه فشار بياد. اماااااااااا اما، اصلاً هم نمي گم همه چي رو اينقدري هم ساده بگيري که بعداً سرخورده بشي.. يه جورايي بايد تعادل برقرار کني خب..
تران من اين روزا اينقدر به اين قضيه فکر مي کنم، اين که دو تا جوون ميييييي تونن با خيلي چيزا کنار بيان، با نسبتاً ساده شروع کنن و کم کم برن بالا، اما اييييييينقده حرف مردم آزاردهنده س، که آدم هرچي هم بگه به مردم کاري ندارم اما.. اما يا بايد عذاب نيش و کنايه ها رو به جون بخره يا عذاب قرض و قوله رو :|
پاسخ
دقييييييييييييييييييييييييييييييييييييييقا گويا دقييييييييييييييييييييقا!گويا امشب همش بغض بودم. من هنو هيچي نگرفته پولام تموم شد. روم نميشه ديگه... خيلي بده...آخه باباي من چ گناهي کرده که الان تو اين وضعيتش بايد اين همه خرج برام بکنه ...