• وبلاگ : روزهاي پيشِ رو...
  • يادداشت : من و استرس و تلفن
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    "نه خب اوشون همممممممه چيو کامل رفته، دوره هاي کافي شاپ و دسر و سنتي و فلان و .... . همه کلاس هايي که رفته +خرج هاش 14 ميليون"

    آهان خو پس خوبه.
    خب پس کي بريم؟ :))

    "کاش اينجا بودي هم کلاس آشپزي ميرفتيم هم پيلاتسسسسسسس q;p"

    آخ آخ گفتي! حالا آشپزي هيچ، من دارم از چاقي مي ترکم و نياز به لاغر شدن دارم شديييييد! :(
    مي گم تو نمي توني پاشي بياي اهواز؟ :پي


    پاسخ

    ميخواي مربيمو بفرستم اهواز:)) / بعد دفاع لاغر ميشي، الان سنگيني دفاع رو دوشتهp;
    البته 14 ميليون هم يه کم زياد نيست؟ :)) (حالا انگار همه چي اوکي ه که بريم، همين يه قلمش مونده :دي)
    پاسخ

    نه خب اوشون همممممممه چيو کامل رفته، دوره هاي کافي شاپ و دسر و سنتي و فلان و .... . همه کلاس هايي که رفته +خرج هاش 14 ميليون
    اگه تهران بودم که واقعاً دوست داشتم بريم، اما نيستم خو.. و موضوع اينه که اهواز هم هيچ پايه اي ندارم که باهاش برم، تنهايي هم حسش نيست :(
    پاسخ

    کاش اينجا بودي هم کلاس آشپزي ميرفتيم هم پيلاتسسسسسسس q;p
    دارم فکر مي کنم اگر بالاخره اين درس بوووووقم تموم شد، برم يه دوره آشپزي يا شيريني پزي (ترجيحاً آشپزي) ببينم و مدرکشو بگيرم. البته از توي نت هم آدم خودش مي تونه کلي چيز ياد بگيره خو، اما شايد مدرکش بد نباشه براي فخر فروختن!! p:)))))))

    پاسخ

    مامان يکي از همکارا (همون که چنتا دستو آشپزيشم من ازش گرفتم مث قورمه سبزي و لوبيا پلو) رفته کلاس ساناز و سانيا از دو سال پيش، 14 ميليون هم خرج کرده و الان حتي بستني هم از بيرون نمي خرن! هرگونه دسر و شيريني و هممممممه چي بلده به طرز له کننده اي.. خيلي دوسدارم ي دوره آشپزي ساناز و برم. چندوقت پيشم مي رفت کلاس ميوه آرايي ه خانوم گل آور(که تو تي وي هم هس) ميوه آرايي يخچال منو تو جلسه سومش انجام داده بود... خلاصه که خيلي خوبه خيييييييلي بيا تهران با هم دوره هاشو بريم بيا منم ي پايه داشته باشم خو
    تو که دستپختمو نخوردي، از کجا مي دوني خوبه؟ خخخخ آشپزيم معمولي ه،فقط دوست دارم :))


    والا يه زموني يه خواستگاري بود، که مادرش آخر خياطي و هنرهاي اين چنيني بود، و همش هم دنبال اين بود که هي به هنرهاش بيفزايد! هي کلاس نمي دونم چي چي دوزي و چي چي بافي و فلان بره و سي دي ببينه و ياد بگيره و اينا :| بعد اون مدتي که صحبت اين خواستگار درميون بود، من واقعاً استرس گرفته بودم :))))) که البته خداروشکر اون مورد به نتيجه نرسيد و يه نفس راحت کشيدم! p:))))))))))
    ولي خب ديگه افسردگي و دغدغه ش روم مونده :))))
    پاسخ

    هههههههههههههههههههه مث مادرشوهر مريم...واااااااي انقد اولا لجش درميومد از دست مادرشوهرش. آخه مادرشوهرش کتاب آشپزي نوشته و ... و مريم تا حالا برنج هم درس نکرده:)) فقط دو سه بار لازانيا پخته:)) يبار مادر شوهرش بهش گفته بود اگه تو دختر من بودي الان کلي هنرمند بودي، اونم لبخند زده بود...ميگف مامانم شب کلي از دستم کفري بود که چرا من هيچي بلد نيستم خخخخخخخخ// تابلوئه وقتي همه چي درس ميکني دسپختت خوبه
    براي کامنت قبل يه مثال بگم. داداشم اينا يه بچه دارن و ظاهرنم ديگه نمي خوان دوميش رو بيارن. بعد ما هم خداوکيلي از اون خانواده شوهرا نيستيم که گير بديم و دخالت کنيم. اما مثلاً مي بيني خود زن داداشم يه وقتايي که موردش پيش بياد، با اين مضمون مي گه:
    واي مامانم هي بهم مي گه چرا دوميشو نمياريد، هي بهش مي گم سخته و فلان و بهمان و ال و بل...
    يا: طفلي مبين خيلي تنهاست، اگه خواهر برادر داشت بهتر بود، اما خب نمي خوايم و فلان و بهمان و ال و بل!

    يا مثلاً يه بار نمي دونم وسط چه صحبتي، خواهر بزرگم هم تأييد کرده بوده که آره بابا همين يکي کافي ه (که البته اونم اينطور گفته که با زن داداشم بحث الکي نکرده باشه :)) )، بعد حالا گاهي که موردش پيش بياد، زن داداشم با شوخي و جدي مي گه: آره ديگه، خواهرشوهر بزرگمم مي گه همين يکي بسه، ديگه رو حرفش که نمي تونم حرف بزنم! :دي


    البته واضح و مبرهن است که ما کاري به مسائل خصوصي اونا نداريم، و البته که تک فرزندي هم خوب نيست، اما ما دخالت نمي کنيم، مگر به نددددددرت که مامانم به شوخي و اونم خيلي مهربانانه يه چيزي بگه. ولي اين يه نمونه بود که نشون بدم توي موارد ديگه چه طوري مي توني دست پيش بگيري که پس نيفتي! فرار به جلو بهش مي گن؟ :))


    اينا ارتباطي به پستت نداشت زياد، در راستاي پرسشت درخصوص سياست و اينا بود :))
    پاسخ

    بيا ميگم باتجربه اي.. اين راهکار بنظرم تو تمام موقعيت هاي زندگي کاربرد داره، آره نکته خوبيه ممنوننننن:) :*/البته خيلي از اوقات هم اينکه شوهر آدم سياست داشته باشه هم خيلي خيلي مفيده
    يه سياستي که از عروس گرامي خانواده مون :)) ياد گرفتم، و البته فقطم مربوط به موارد عروس و خانواده شوهر نمي شه و براي هرکسي کاربرد داره!، اينه که توي يه موقعيت هايي (هميشه نه) دست پيش رو بگيري که پس نيفتي! البته به حالت دعوايي نه هاااا، بلکه خيلي با خوشرويي :))
    کلاً اين که حرفت رو بزني اما با زبان خوش، خيلي کارت رو راه ميندازه، چون کسي در برابرت موضع نمي گيره و راحت تر مي پذيره.
    پاسخ

    اهوم:) مريم هميشه اينجوري ه...هميشه ميگم بايد تا وقتي باهاش هستم ازش اين چيزا رو ياد بگيرم. البته مريم بطور کلي خيييييلي خوش زبونه
    حلال کنيد داريم ميريم سفر
    يکي از پاسخ هاي ممکن: ع به سلامتييييي، کجا ايشالا؟

    البته اين که بپرسيم کجا مي ري، در برابر خيلي از آدما ممکنه مؤدبانه نباشه، ديگه موقعيت رو بسنج :))

    يا مثلاً: ع به سلامتي، خوش بگذره. چه کار خوبي مي کنيد.

    طرف مي گه: ديگه اگه بدي اي ديديد حلال کنيد.
    - اختيار داريد اين حرفا چيه، جز خوبي چيزي نديديم (اين جمله ي آخر رو سعي کن الکي نگيا :دي به شخصه سعي مي کنم فقط براي کساني بگم جز خوبي چيزي نديدم که واقعاً همين طوري باشه)

    چه مي دونم از خودت حرف دربيار ديگه :))

    حاجي خوري يني چي دقيقاً؟
    يني مثلاً وقتي مي ريد زيارت قبولي حاجي؟ وليمه ش؟ يا چي؟ اصطلاح بامزه اي ه :))
    پاسخ

    واااااااااااااااااااااي چ کامنت آموزشي ه خوبييييييييييييي:)) اين "اختيار داريد" هيچ وقت يادم نمياد به موقعش!:/ نميشه ي پست بزني در زمينه آموزش اينا؟:)) / آها همون وليمه ..هي ميخواستم بگم سور، آره يبار عموم گف حاجي خوري ديگه بينمون باب شده بگيم حاجي خوريp; يبارم گف ميخوايم بريم "دختر بيني" خخخخخخخخخخخخخ يني همون بله برون که فاميل اولين بار دختر و ميبينن
    مثلاً من اگرچه زيادم از آشپزي و شيريني پزي و اينا سردرنميارم، اما خيلي دوس دارم و الکي اعتماد به نفسم زياده! :))
    خب همين رو در چشم خانواده ي شوهر فرو خواهم کرد :پي

    حالا خانواده ي همسري درميون نيستا، دارم در حالت کلي مي گم.


    پاسخ

    ديدي خودمم گفتم آشپزيت خوبه...خدايي با همين آشپزي پادشاهي خواهي کرد
    من ممکنه خودم اين نسخه ي پايين رو نتونم عمل بکنما، اما به هرحال هميشه مي گم آدم باااااايد خودش رو ببينه. به خصوص که وقتي خودمون رو در برابر ديگران دست کم بگيريم، هي همش استرس داريم، و همين استرس باعث دستپاچگي و در نتيجه اشتباهات بيشتر و سوتي هاي بدتر مي شه :|

    به شخصه نصف هنرهاي تو رو هم ندارم، اما بازم خودم به خودم مي گم که من اگر ازدواج بکنم، حقققق ندارم در مقابل خانواده شوهر خودم رو دست کم بگيرم، لااقل بااايد حفظ ظاهر کنم. (حالا پس فردا اگر خلافش عمل کردم زياد به روم نيار :دييييي)
    مثلاااااااا اونا بايد بدوووووونن که من هميشه از خياطي بدمممممممم ميومده که بلد نيستم :| وگرنه بي عرضه خودشونن و عمشون! :دي
    هي هم با اعتماد به نفس خواهم گفت من از خياطي و اين تيپ کارا بدم مياد، ايش ايش چه کاريه اصن!
    البته اين تيکه ي آخرش (يني: ايش چه کاريه اصن!) کاملاً الکي ه خخخخ چون در حقيقت معتقدم خياطي خيلي خوبه، فقط خو من بدم مياد خب :دي اما همين رو هم بااااااااايد با اعتماد به نفس و پيف پيف :دي بگم که مادرشوهر احتمالي آينده سرکوفت نزنه! :دي
    (الآن به يکي از دغدغه هاي من پي بردي؟ :ديييييي)
    پاسخ

    آره مثلا من اکثراً جلو مادر شوهرم لکنت ميگيرم. مثلا رو يکي دو تا کلمه ها ولي بالاخره هربار هست/والا من اگه دسپخت يو رو داشتم به هيشکي ديگه محل نميذاشتم/خخخخخخخخخخخخ حالا چرا فکر ميکني به خياطي گير بدن ههههههههههههههههه مگه قديمه که ادم همه هنرهارو بلد باشه؟:)))) واقعا چ دغدغه هايي که مردم ندارن!:))))))
    يه چيزي بگم تران؟ حرفايي که مي زني درباره شون قبول، اما موضوع اينه که بااااااايد خودت رو هم قبول داشته باشي.
    مثلاً مي گي مادرشوهرت عادت داره يهو باي مي کنه (که از نظر ما هم نبايد اين طوري باشه ديگه)؛ خب چون ايشون با اعتماد به نفس همچين کاري مي کنه، بازم اين تو هستي که داري استرس و ناراحتي متحمل مي شي :|
    نمي دونم منظورم رو مي تونم برسونم يا نه، مورد بالا هم فقط يک مثال بود، اما مي خوام بگم وقتي اعتماد به نفس و خودباوري داشته باشي، حتي اگر يه بار کار اشتباهي هم ازت سر بزنه يا مثلاً اگر سوتي اي بدي، خب بازم همه قبولت دارن.
    اما تو هي اونا رو بالاتر مي بيني، نتيجه ش مي شه اين که آخرشم فقط تو هستي که هي اعصابت خورد مي شه يا خودت رو سرزنش مي کني..
    مي دونم توي جزئيات خيييلي وقتا واقعاً حق داري حالت بگيره، اما در حالت کلي هميشه سرت بالا باشه! خودت رو هم ببين.
    حتي اگر مي گي مثلاً اونا خوش پوش تر هستن و اين طور چيزا، يا مثلاً خواهرشوهرت خوشگل تره، خب بازم خودت رو ببييييين..


    پاسخ

    هوم..آره، ولي خب مثلا درباره مثالت من همش فکر ميکنم حتما من مشکل دارم تو صحبت کردنم يا اينکه چجوري تلفن و تموم کنم که يهو خدافظ ميگن. البته راس ميگي اعتماد به نفس نکته مهميه