• وبلاگ : روزهاي پيشِ رو...
  • يادداشت : من خ.ن.گ استم!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    واي تران واي، به بد نکته اي اشاره کردي :||
    فعلاً در تنها زمينه اي که جرات حرف زدن ندارم همينه :|| چون خودم مثل مررررررررگ مي ترسم که بهم بگن دزديدي مثلاً! :|
    البته خيلي خودم رو خفه کردم که يا به زبون خودم بنويسم يا چه مستقيم چه غيرمستقيم نقل قول بکنم و فلان، اما آخرشم مي ترسم يه گيري بهم بدن :(
    يني هفته ي پيش سر اين قضيه يهو حالم بددددد شدااا :|


    ببين خب يک outline از سرفصل مباحثي که مي خواي درباره شون حرف بزني تهيه کن. و خب طبيعي ه اگر اول کامل نباشه، هي هرچي مطالعه مي کني کامل تر مي شه. بعد ديگه از اين ور اون ور مطلب پيدا کن و بذار تو اون مبحث.
    البته حتما سرفصل ها رو نوشتي يا خواهي نوشت، و مي دونم اصل همون نوشتنشه که پليجر نباشه و فلان.
    خيلي مي ترسم و اميدوارم داور گرامي زياد مته به خشخاش نذاره :(
    پاسخ

    بهت نميگن بابا .. تو بدزدي !!! هم انقد ويرايشات رو خوب بلدي که کسي شک نميکنه خخخخ
    اوکي عزيز، ولي از الآن تا دفاع 23 روز مونده (جيييييييييييييغ) و خب وقتم خوبه خداروشکر؛ توي اين فاصله به خصوص الآنا که هنوز کلي مونده اگر کاري سؤالي چيزي بود بگو خب :*
    پاسخ

    خوش به حالتتتتتتتتتت ... فعلا اگر حوصله وقت و نمدونم حالش و داشتي يکم برام از چگونه نوشتن بگو... من کتاب و مقاله ميخونم ولي نميدونم چجوري تو کارم بيارمشون ميترسم بگن دزديدي
    اي بابا اين حرفا چيههههه! ببين ازش دور افتادي، طبيعي ه که يادت رفته باشه. دوباره راه ميفتي عزيزم. / منم يک ماه پيش داشتم فکر مي کردم کاش مي شد ترک تحصيل کنم :))))) بي خيال بابا :) // من يه چند روزي احتمالاً تهران باشم. امروز که گذشت، بعدش کي مي ري کتابخونه که بيام يه کم مشااااااااوره بدم بهت خخخخخ (ازبس گفتي خودمو جدي گرفتم :دي) ... نه خب ببين، حقيقت اينه که از موضوع تو و کارت هيچي نوفهمم و ممکنه هيچ کار خاصي نتونم بکنم و هرچه بيشتر پي به بيسواديم ببري :)) اما در رابطه با همون پروسه ي نوشتن بالاخره ممکنه يه چيزايي بلد باشم. من فردا تا قبل از ظهر يوني کار دارم، اما اگر بخواي بعدش مي تونم بيام کتابخونه، خوبه؟
    پاسخ

    مرسي:)نه تا قبل از دفاعت هيچي بهت نميگم !p; التمااااااااااااس نکن! خخخخ جدي ميگم فعلا کاري ندارم اصن. بعدش مشاوره ميگيرم ازت. روزاي زوج اصولا کتابخونه نيستم :( چون آوردن بار و بنديل و اين نوتتتتتتت بوک اونم بدون هرگونه کيف مناسبي تو اتوبوس کار بس زشتي است. مرسيييي:*
    دور از جونت، اين حرفا چيه؟ خو واقعاً سخته..

    کاري از من برنمياد؟ بي تعارفا. اين يکي دو روزه تا حدود زيادي از بحران در اومدم و يه کم به زندگي آدميزادي برگشتم، اگه کمکي ازم برمياد بگو دخترم :*
    پاسخ

    نه واقعا يک نفهم مي باشم!بعيد نيست ترک تحصيل کنم/ من هيچي يادم نيس هيچي/ کارات که تموم شد ذهنت و آف نکن منم کارت دارم!p;

    راستي چه خبر از غفار؟ بالاخره استاد راهنمات هست يا نيست؟
    پاسخ

    نميدونم امروز ي ايميل ميزنم ببينم کي مياد بالاخره