های
ه
عنوان ندارم خب!
اومدم بگمممم؟ بگم خوبم ...!!
اونروزایی که کلی حرف هس نت ندارم ، نت هس حرف ندارم!!
ازین خریدای هول هولی بدم میاد. اصن مگه چن وقته من عقدم که انقد انتظار دارن همه کارامو کرده باشم خب. مشکل هم اینجاس که هیچ تجربه ای هم در این زمینه ندارم. مثلا یه سرویس چینی گرفتم که الان پشیمونم. ما تو زندگی خودمون چینی رتبه آخر و داره تازه همونم مجبوری استفاده میشه. ولی دوستام هی گفتن واااااااای بدون چینی که نمیشه و فلان . و من دیدم انگار همه برا جهاز چینی میخرن.. و من خنگ بعد از کلی تفحس درباره چینی ها و اینکه چینی های ایرانی مث زرین چقد خوبن، تصمیم گرفتم زرین یا حداقل ایرانی بگیرم .. بعد رفتم شوش و یه چینی!! گرفتم که مارک آلمان داره ولی الکیه بابا همش چینی ه!
برا همینم الان چشم ترسیده...نمیدونم اصن پی بگیرم چن دست بگیرم و اینا...
تو ویترینی و چیکا کنم... خونه یه ویترین داره که مجبورم پرش کنم... بلور گرونه ...یه ظرف میوه ش درمیاد 800 هزار... خب بابا گناه داره خب
اصن نمیدونم الان باقیمانده پول و چی بخرم...فقط تا الان یخچال و تخت گرفتم و لباسشویی... چی بگیرم که تو چشم باشه و در عین حال خونه خالی هم نباشه... پاتختی هم هنو نگرفتم فکر میکردم جا نداریم الان میبینم یه تخت اونقدم جا نمیگیره... هققق همه چی گرونه خب
از طرفی نمیخوام همه چی و ساده بگیرم ... از طرفی هم چون همه همه همه خرج ها با خودشه فقططططط دلم نمیاد سخت بگیرم. ینی میگم خب اونم مگه چقد حقوق داره ، اونم جوونه دیگه ... من خودم که مثلا حقوقمو خرج نمیکنم هیییییییییییچی پول برام نمیمونه تا آخر ماه...خو اونم گناه داره..برا همین خیلی وقتا سر دوراهی م ...که گیر بدم یه چیز گرون و بردارم یا راضی باشم و ساده رو اوکی کنم
خخخ مثلا حرف نداشتم !!:))
دو سه روزه نزدیکه 9 میرم سر کار !!! انقد روزا خسته ام و دیر میخوابم که صبحا واقعا نمیتونم پاشم... از 6.30 رسیدم به 9!!! (به قول دادا شوهر چه میکنه با آدم ! خخخ)
مهناز و بهناز قهرن بنظرم ... ینی احتمال 99 درصد... از طریق مامان یه بوهایی بردن به عقد من و منم که اون موقع یه سر داشتم هزار سودا حوصله مهمونی دادن نداشتم (اصولا باید دعوتشون میکردم و نهار و شیرینی و اینا) ولی خب اون موقع نمیشد... هی هم طول کشید بدتر شد... الانم واااااااااااااقعا روم نمیشه ولی هررررررررررروز یادشونم ....من خیلی سوسکم خودم میدونم:|
کلمات کلیدی:
سلام
خدایا میدونم ممکنه این اشتباه یا خودخواهی ای از سمت من هم باشه. ولی دلیل خیلی مسخره ایه برا دو شب سکوت.
خدایا من از زندگی جدید هیچی نمیدونم . هیچ سیاستی هم ندارم. پس خواهش میکنم خودت یجوری هوامو داشته باش انقد سوتی ندم.
خدایا دلم نمیاد از تریک های زنانه استفاده کنم که مثلا طرف نقره داغ شه یا تلافی کنم چیزی و.... خدایی دلم نمیاد... خواهشا خودت دستم و بگیر...
خدایا خواهرم آرزوست...
طاقت نمیارم ناز کنم تا نیاز کنه... میدونم طاقت نمیارم... اون دل گنده تر از منه....
چقد سخته جونت به لبت برسه ولی تو خونه نتونی جیک بزنی...
چقد بده نتونی مث اون آروم باشی... و آخرشم در و بکوبی به هم و ازش بی خداحافظی جدا شی..
تو همه چی جلوش کم میارم...
حیلی بده که چیزی از زندگی نمیدونم...خوشبحال اینا که کلی خواهر برادر دارن...کلی تجربه دارن...
تنها کمک زندگیم هم این روزها خنجر به دست کنارمه ، هیچی نمیتونم بگم
خوشبحالش چطوری انقد آرومه...
ح. جان؛ حسودیم میشه بهت...
کلمات کلیدی: