سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هان! بی گمان ما اهل بیت، درهای حکمت و نورهای در ظلمت و روشنی امّتها هستیم [امام علی علیه السلام]
روزهای پیشِ رو...

های

 

خستمه، گشنمه، حال ندارم

شام چی درست کنم؟ هرروز از فاطمه میپرسیدم دیشب چی درس کردی؟ امشب چی درس میکنی؟ و بعدم تصمیم میگرفتیم چی درس کنیم. امشب نمیدونم چی بذارم....اومممم ماکارونی شاید...فلفل هم داریم خوبه:)

فکر کردن بعضی وقتا سخته . انگار فکرت درد میگیره. مث الان.

هرچی خواهر حاجی سبزی دوست و سبزی خواره، خودش برعکسه... خیلی غذاهارو نمیخوره، همینم کار آدمو سخت میکنه خو، از تنوع غذایی ذهنم می کاهد همی.

 

هم باید برم دانشگاه هم پیش غفار.. نمدونم کی برم کدومو

پیش غفار برم باید با شیرینی و اینا برم خو...چی بگم اصن :اس :خجل

دوستم گف دانشگاه نرفته اونم ...میگه نمیندازنمون بیرون، نریم ... ولی استرس دارم. نمیدونم اول برم غفار یا برم یونی

 

روان اینکه یکی خیلی فیلم ترسناک دوسداشته باشه از لجاظ روانشناسی به چه مفهومی ست؟ فروید چیزی نگفته در این باب؟

 

امروز خانوم مدیر بهم زنگ زد، جدیداً خیلی جدی و رسمی شده باهام، خیلی. نمدونم چخبره


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سارا 93/9/10:: 3:48 عصر     |     () نظر

های

جمعه سبزی گرفتیم برای اولین بار!:) سبزی قورمه و من اولین تجربه شناخت سبزی ها رو بطور مستقلاً (!) تجربه کردم.. تا بحال خب همش از ذخیره یخچال که به همراه جهاز با ما آمده بود فیض می بردیم. گرچه مامان همچنان اشتیاقی در فرستادن انواع و اقسام خوراکی ها دارد که سبزی نیز یکی ازین اقلام است. و چندی ست سعی میکنم ازین کار جلوگیری نمایم نقطه!

تا کاری رو خودم انجام ندم نه لذتی برام داره نه یاد میگیرم. در نتیجه این مدت کمی خشانت یا شایدم جدیت داشتم که مامان وارد آشپزخونمون نشه (برای شستن ظرف یا جاسازی مواد و اغذیه!!:)) و نتیجتاً سبزی را خریدیم! اما ...

اما این سبزی تا آخر شب پاک کردنش موند، چون هی این ور اونور بودیم. آخر شب پاک کردن و شستن سبزی بود و من و کلی خستگی ... خورد کردن و سرخ آن نیز به شنبه موکول شد. تا به این سن هربار که سمت خورد کردن سبزی رفته بودم بلا استثناء دستم و بریده بودم و این معجزه بود که این بار این اتفاق نیافتاد. موقع خورد کردن بود که یکهو متوجه شدم ای داد بیداد نباید تره و جعفری و گشنیز و با هم می شستم، چون تو دستور آشپزی ای که این بار میخواستم امتحان کنم هرکدوم و تو تایم جدایی باید به غذا اضافه کرد و نشستم تره ها رو از سبزی جدا کردم:|

اعتراف میکنم خورد کردن سبزی تا اینجا سخت ترین کاری بوده که تو زندگی مشترک انجام دادم و چندین بار وسطش گفتم "چقددد سختهههههه" :)) چاقوم انگار تیز نبود ، شایدم این تخته گوشت های شیشه ای به درد این کار نمیخورن، نمیدونم خلاصه من سختی کشیدم :))

خداروشکر از گورمه سبزی م راضیم، به قیافش نمیاد بد شده باشه، امیدوارم طعمشم خاص شده باشه...

امشب، یکشنبه شام گورمه داریم....ل

وای گشنم شد .... از دیروز دارم تلاش میکنم کم بخورم. دیشب چنتا بیشتر کوکو نخوردم. نهار هم یه تیکه کیک مرغ کوچولو... امروز نهار هم یه کاسه بورانی...فردا هم شاید شروع کنم به روزه گرفتن و روزه هامو بگیرم...

انشالله خداوند کمک نماید فردا اگه 6 صبح از خونه بیام بیرون فقط میتونم بیام با ماشین کتابخونه وگرنه احتمالا نیام.:|

ولی من میام! انشالله


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سارا 93/9/9:: 3:40 عصر     |     () نظر
<      1   2   3      >